این اقتصاددان برای حل نابرابری ثروت برنامه ای اساسی دارد

این اقتصاددان برای حل نابرابری ثروت برنامه ای اساسی دارد

                                این به نظر گرمترین بلیط پاریس نبود: بحث و گفتگو با موضوع "مالکیت" بین دو اقتصاددان این شهر ، فردریک لردن و توماس پیکتی ، یک شب ژانویه در یک سالن شیرین در Bourse du Travail ، قدیمی. تبادل کار فقط برای اطمینان ، من ده دقیقه زود برای رسیدن به یک صندلی خوب رسیدم – فقط برای پیدا کردن هر یک از آنها گرفته شده است. ده ها هوادار ناامید شده آسفالت آسفالت را در بیرون پر کردند. کتاب 753 صفحه ای پیکتی با سرمایه در قرن بیست و یکم ، که در سال 2013 منتشر شد ، 2.5 میلیون نسخه در سراسر جهان به فروش رساند و به نابرابری در دستور کار جهانی کمک کرد. اما آخرین او ، حتی سرمایه ضخیم تر و ایدئولوژی ، شاید اثرگذارتر باشد. این کتاب چیزی نیست جز تاریخ جهانی نابرابری و داستانهایی که جوامع برای توجیه آن می گویند ، از هند پیش از مدرن گرفته تا ایالات متحده دونالد ترامپ. این درست همانطور که عصبانیت درباره نابرابری (برخی از اثرات پیکیتی) به نقطه جوش نزدیک می شود ، می رسد و توسط یک مدعی کاخ سفید ، برنی سندرز هدایت می شد. کاپیتال و ایدئولوژی بر پایه استدلال دیرینه پیکتی استدلال می کنند که نابرابری در همه جا بالا رفته است. جهان از سال 1980 به بعد. این روشهای درمانی قوی را پیشنهاد می کند. پیکتی می خواهد به ازای هر دارایی بیش از 1 میلیارد دلار 90 درصد از مالیات های ثروت بکاهد ، و دلخراش های دلخراش راجع به دهه های پس از جنگ پس از آن که نرخ بالای مالیات بر درآمد حاشیه ای بریتانیا و آمریکا بیش از 80 درصد بود ، دلتنگ می کند.
    
بخش عمده ای از اطلاعات پیکتی از بانک اطلاعات جهانی نابرابری (WID) تهیه شده است که وی با همکاران ایجاد کرده است. یک وب سایت رایگان ، که بیش از 100 محقق در آن مشارکت داشته اند ، ادعا می کند "مجموعه نابرابری درآمدی برای بیش از 30 کشور ، شامل بیشتر قرنهای 20 و اوایل 21st ، با بیش از 40 کشور دیگر در حال مطالعه". پوشش WID بین المللی ، همچنان که به آسیا ، آفریقا و آمریکای لاتین اضافه می شود ، بین المللی تر می شود. این سایت اکنون در تلاش است تا تمرکز خود را از درآمد به سمت زمین حتی ثروتمندتر از ثروت گسترش دهد. WID کل حوزه اقتصاد نابرابری را پیشرفت کرده است. مارک استابیل ، استاد اقتصاد در مدرسه تجارت INSEAD در خارج از پاریس ، می گوید: "اگر شما به مرور زمان بر روی برابری کار می کنید ، به خصوص اگر کشورها را با یکدیگر مقایسه می کنید ، احتمالاً با اطلاعات تیم او کار می کنید." در عصری که سکوهای فناوری به طور قابل ملاحظه ای ثروت را به دست تعداد کمتری از مردم دره متمرکز می کنند ، حمایت پیکتی از مالیات های بسیار بالاتر توجه هم پیشروان و هم رادیکال های سراسر جهان را به خود جلب کرده است.

    
        
                        

توماس پیکتی در سال 1971 در حومه شهر پاریس متولد شد ، والدینی که دبیرستان را فارغ التحصیل نشده بودند ، اما تا حدودی توسط انقلاب دانشجویی 1968 شکل گرفتند. مدتی ستیزه جویان تروتسکیست ، آنها همیشه چپ بودند. به مدت سه سال آنها بزها پرورش دادند و در بازارهای جنوب غربی فرانسه پنیر به فروش رساندند ، اگرچه بعداً مادرش معلم مدرسه ابتدایی شد و پدرش یک تکنسین تحقیق بود. "پدر من از خانواده ای کاملاً بورژوایی آمده است که همه آنها بسیار راستگرا بودند ، اما من مادر منشأ بسیار کمتری دارد. "پیکتی به من می گوید وقتی در دفتر 12 متر مربع او در بلوار ناموجود در نوک جنوبی پاریس ملاقات می کنیم. چهل و هشت ساله ، او از انرژی و داده ها غرق می شود و با بی حوصلگی از هر سؤالی که او احمق می داند آهسته است و با جملات سریع که بر سر یکدیگر قرار می گیرد ، با زبان انگلیسی تقریباً کامل و با لهجه تقریباً کاریکاتوری فرانسوی صحبت می کند. صادقانه بگویم ، وقتی من 15 یا 20 سال داشتم ، از فعالیت چپ پدر و مادرم در دهه 70 خیلی قانع نبودم ، که موفقیت بزرگی را در مسیر حرفه ای آنها به ارمغان نیاورد. »او نزدیک بود به پدربزرگش ، مدیر اجرایی از شرکت معادن خانوادگی باستانی ، پیکتی فرس. وی خاطرنشان می کند: "بسیار راستگرا اما یک شخصیت خوب". وی گفت: "آنها در حال ساختن سنگ های زمین از منطقه پاریس برای ساختن جاده ها بودند. مترو پاریس در دوره جنگ بین المللی با استفاده از مقدار زیادی از این سنگ ساخته شده است. اگر می خواهید اوبلیکس [the stone-quarrier in the Asterix stories] باشد. او همیشه به خود افتخار می کرد ، افتخار می کرد که کارگرانی را از ایتالیا یا جای دیگری آورده است تا بتواند دستمزد بهتری به آنها بدهد. تنها دلیل ناراحتی من علیه او این است که مادربزرگم بسیار ناراضی بود. او قرار بود در خانه بماند و از بچه ها مراقبت کند. او در موقعیت سلطه دائمی قرار گرفته بود ، و این بدترین قسمت از این ایدئولوژی مدیرعامل نان آور است. »پیکتی در معتبرترین موضوع در آموزش فرانسه ، ریاضیات سرآمد بود. در سن جوانی غیرمعمول 18 سالگی ، او در "supole "ure olecole normale ، خالص ترین دانشگاهی" بسیار عالی "های انتخابی فرانسه پذیرفته شد. در همین زمان ، دیوار برلین سقوط کرد ، و او شروع به سفر به شرق اروپا کرد. تجربه او را به یک سرمایه دار متقاعد تبدیل کرد. وی به یاد می آورد: "دیدن اینكه این كشورها چقدر بد عمل كرده اند ، شوك آور بود." "فروشگاه های خالی و خیابان های خاکستری. برای من و حدس می زنم برای بسیاری از مردم ، این امر در دهه 1990 به این احساس کمک کرد که باید از این ایده های دیوانه کننده دور شویم ، و به نیروهای بازار و رقابت بسیار بیشتر اعتماد کنیم. "
    
در سال 1993 ، در 22 سالگی ، دکترای برتر در توزیع ثروت را به پایان رساند و بلافاصله به عنوان استادیار در بخش اقتصاد محترم MIT درآمد. دوستش توماس فیلیپون ، اقتصاددان فرانسوی ، كه او را به سمت MIT دنبال كرد و هم اكنون استاد دانشگاه نیویورك است ، می گوید: "او همیشه همه چیز را دو سال قبل از هر كس و دو برابر سریعتر انجام می داد." اکثر کادر تحسین برانگیز اقتصاددانان فرانسوی امروز – برندگان جایزه نوبل ، استر دوفلو و ژان تیرول ، اقتصاددان ارشد سابق صندوق بین المللی پول ، الیویه بلانچارد ، و همچنین امانوئل سائز ، همکار پیکتی ، در MIT گذر کرده اند. اقتصاد فرانسه به طور سنتی بر روی مشکلات دنیای واقعی و به خصوص امور مالی عمومی – بررسی نقش دولت در اقتصاد متمرکز است. در MIT ، پیکتی کلاس اقتصادی را در اقتصاد نابرابری تدریس می کند. این زمانی بود که اکثر جوانان روشنفکر پیروز سیاست های متمرکز بودند. کمونیسم شکست خورده بود ، و بازار قصد داشت همه قایق ها را با اندکی فرمان بالا ببرد. پیکتی می گوید: "من نمی دانم که من کلینتون یا بلیرونیسم هستم ، اما مطمئناً احساس کردم که این چپ جدید یا مرکز چپ جدید یا چپ جدید مرکز ، راهی برای طی شدن است." وی همچنین تحت تأثیر بزرگان ریگان مانند مارتین فلدشتین ، اقتصاددان هاروارد قرار داشت. وی ادامه داد: "دیدگاه غالب در این بخش از حرفه اقتصاد آمریكا این بود كه: rates نرخ مالیات بسیار حاشیه ای در دهه های 50 ، 60 ، 70 همه نوع اثرات مخرب را داشت. مدیرعامل ها از طریق ماشین های فانتزی و قدرت پردازش دستمزد دریافت می کردند و حداقل اکنون پس از اصلاحات ریگان پول نقدی دریافت می کنند که این کارآمدتر است. من مدتها طول کشید تا بدانم که چگونه این نوع گفتمان ارتباط چندانی با تجزیه و تحلیل مبتنی بر واقعیت و ارتباط زیادی با ایدئولوژی ندارد. "او خیلی زود از حرفه خود بیزار شد. او می گوید ، بسیاری از اقتصاددانان "وانمود می كنند كه علمی را توسعه داده اند كه آنقدر علمی باشد كه هیچ كس دیگری نتواند آن را بفهمد. البته این یک شوخی بزرگ است. در ایالات متحده ، مردم در بخش های اقتصادی احساس می کنند که از همه باهوش تر هستند ، که پس از دو سال در MIT فکر می کردم به خصوص قانع کننده نیست. احساس کردم: اگر در آنجا بمانم ، مثل آنها می شوم. من نمی خواهم معنادار باشم ، اما فکر می کنم در اقتصاد ، در علوم اجتماعی ما بسیار کمی می دانیم. بهترین کاری که ما می توانیم انجام دهیم این است که سعی در جمع آوری برخی داده های تاریخی داشته باشیم و سعی کنیم آنها را تفسیر کنیم. " بنابراین او به پاریس بازگشت ، جایی که دانشگاهیان درآمد کمتری کسب کردند و اقتصاد "اعتبار بسیار کمی" داشت ، تا به چیزی بین یک دانشمند اجتماعی و یک مورخ تبدیل شود. در سال 2001 او یک مطالعه تحسین برانگیز از افراد پردرآمد فرانسه در قرن 20 منتشر کرد. در سال 2006 او به یافتن دانشکده اقتصاد پاریس کمک کرد و اولین مدیر آن شد. حیثیت او رشد کرد ، اگرچه اقتصاد نابرابری چیزی از آبهای حرفه ای پشت دریا باقی مانده است. در همین حال ، او با سیاستمدار سوسیالیست آئورلی فیلیپتی زندگی می کرد. در سال 2009 ، وی علیه او به جرم خشونت خانگی شکایت کرد. بعداً او عذرخواهی کرد ، او این اتهام را پس گرفت – "به نفع خانواده ها و کودکان". دادستان عمومی همه اتهامات را کنار گذاشت. (در مورد این پرونده ، وكیل پیكتی اظهار می كند: "در 16 سپتامبر 2009 ، پس از تحقیقات كامل در مورد اتهامات ، اتهامات مربوط به توماس پیكتی رد شد. دادستان عمومی پس از تحقیقات عمیق نتیجه گرفت كه یا اینكه واقعیت ها را به اطلاع خود رسانده است نمی توان به عنوان تخلف تعبیر کرد ، یا شواهد کافی برای بدست آوردن محکومیت از دادگاه وجود نداشت ، یا این که چنین محکومیتی بسیار بعید به نظر می رسید. ") پیکتی ، که دارای سه دختر است ، اکنون با اقتصاددان جولیا کاگ ازدواج کرده است. با شروع کار بر روی سرمایه در قرن بیست و یکم ، وی نسبت به نابرابری نسبت به نویسندگان قبلی مزیت داشت: یک بانک اطلاعاتی بی سابقه ای در مورد مالیات ها ، درآمدها و ثروت ها ، بیشتر در ایالات متحده و چند کشور اروپایی. وی می گوید: "ویژگی اصلی تفکر من این است که می توانم تحلیل های خود را تا امروز بر اساس سری داده ها پایه گذاری کنم." در مقابل ، وی با ابراز همدردی اظهار داشت كه كارل ماركس "داده های بسیار كمی" داشت.

    
        
                        

سهم دهکانی برتر از کل درآمد ملی در اروپا ، ژاپن و ایالات متحده
        
    

در پایتخت در قرن بیست و یکم ، پیکتی داده های خود را نشان داد تا نشان دهد نرخ بازده سرمایه معمولاً از نرخ رشد اقتصادی فراتر رفته است. این بدان معنی است که صاحبان ثروت به طور پیوسته ثروتمندتر از درآمد دهندگان عادی می شوند – مگر اینکه شوک های خارق العاده یا مالیات های بالا ثروت را از بین ببرد. شوک ها و مالیات ها یک دوره نیمه حلقوی برابری نسبی را در تاریخ غرب ، 1980-1914 توضیح می دهند. جنگ های جهانی ، انقلاب های کمونیستی و تورم همراه با مالیات های بالا برای از بین بردن دارایی های ثروتمندان است. فرانکلین دی روزولت و احزاب سوسیال دموکراتیک اروپا ، ناامید به منصرف کردن کارگران از بلشویسم ، توزیع مجدد از ثروتمندان به فقرا را تحت نظارت داشتند. پیکتی محاسبه کرد که از سال 1932 تا 1980 ، نرخ های بالای مالیات بر درآمد حاشیه ای در ایالات متحده 81 درصد و در انگلیس 89 درصد است. آمریکایی های ثروتمند نسبت به اروپایی های ثروتمند مالیات بر درآمد دولت و مالیات بر ارث را نیز پرداخت می کردند. اما از سال 1980 ، ریگان ، تاچر و افراد acolytes آنها ، و همچنین رژیم های پس از کمونیست در اتحاد جماهیر شوروی سابق و چین ، روند نابرابری را بازیابی کردند استابیل می گوید که در اکثر کشورها این روند در حدود 2000 کاهش یافته است. با این حال ، نابرابری فقط بعد از بحران مالی 2008 ، هنگامی که خشم درباره "1 درصد" افزایش یافت ، به یک موضوع فوری در دستور کار سیاسی تبدیل شد. سرمايه در قرن بيست و يكم با خشم پس از بحران صحبت كرد. نوشتن پیکتی جذاب و واضح و جالب از ثروت های تاریخی Balzac و جین آوستین بود. به طرز محتمل ، در لیست پرفروش ترین نیویورک تایمز به شماره یک رسید. (هنوز هم همه از آن استفاده نکردند. جردن النبرگ ، ریاضیدان دانشگاه ویسکانسین ، نشان داده است که هر پنج موردی که خوانندگان بیشتر روی Kindle برجسته می شوند در 26 صفحه اول این کتاب قرار داشتند.) معدود اقتصاددانان دانشگاهی در دهه 40 خود تحقیقات کمی را صرف کردند. زمان نوشتن کتاب های طولانی ، وقتی که به طور کلی مقاله هایی هستند که مشاغل خود را پیش می برند. فیلیپون از NYU معتقد است که انتخاب پیکتی مخصوص فرانسه بود. او می گوید: "ما فرانسوی ها به كتاب ها احترام فتیشیستی دارند." "ما فکر می کنیم کتابها بسیار جالب هستند ، حتی اگر مشخص نیست که بهترین استفاده از وقت ماست یا آکادمی آن را می خواهد." و وقتی کتاب می نویسید ، او اضافه می کند ، شما اغلب به مباحثی که شما را در مدرسه مجذوب می کند ، برمی گردید قبل از اینکه وارد رشته خود شوید. در مورد پیکتی ، این بالزاک بود. فیلیپون درباره کارهای پیکتی چیز دیگری را به زبان فرانسه یادداشت می کند: در حالی که بسیاری از دانشگاهیان آمریکایی در برج عاج خوشحال هستند ، "اگر فرانسوی هستید ، فکر می کنید که در صورت امکان ، شغل شماست که در عمومی شرکت کنید. مناظره." از آنجا که پیکتی بیش از این که تحت تأثیر چشم انداز همسالان خود قرار بگیرد ، دسترسی به عموم مردم را در اولویت قرار داده است ، اولین اقتصاد نوبل برای تحقیقات نابرابری ممکن است به جای دوستش Saez برود. فروش سرمایه در قرن بیست و یکم ، پیکتی را به یک درصد خود تبدیل کرد. این چه تاثیری بر او گذاشت؟ وی می گوید: "من به عنوان یک استاد قبلاً ، در پنج درصد بالای توزیع درآمد ، مثل گذشته بودم و با حق چاپ ، به یک درصد برتر یا 0.1٪ رسیدم ، بنابراین به نظر نمی رسد که خیلی پایین باشد. شروع با. من دوست داشتم 90 درصد مالیات را برای حق چاپ خود پرداخت کنم. من حدود 60 درصد پرداخت کردم اما فکر می کنم این کافی نیست. اول ، کتابها نیز بازارهای سوداگرانه هستند ، بنابراین وقتی 2.5 میلیون نسخه می فروشید ، به این معنی نیست که کتاب شما 1000 برابر بهتر از کسی است که 2.500 نسخه فروخته است. من در مورد آن ساده لوح نیستم. من می دانم که چگونه همه افراد در یک مقطع می خواهند همان کتاب را بخوانند – یا همان کتاب را بخرند. این را هم می دانم که این کتاب محصولی از یک پروژه تحقیقاتی جمعی بوده است. من از یک سیستم آموزش عمومی بهره مند شدم ، از کار صدها محقق که همه برای این کار کپی رایت نمی کردند. اگر من فقط ده درصد از کپی رایت را حفظ می کردم ، قبلاً می توانست به دستمزد دانشگاهی خود توجه جدی داشته باشد. حقیقتاً چیزی برای آن مهم نیست. "پس از گذشت دو سال از سفر به دنیا ، تبلیغ کتاب خود و به دست آوردن منابع جدید داده از هند به برزیل ، او به عنوان یک دانشمند به زندگی خود بازگشت. هر روز هفته حدود ساعت 7.30 صبح ، او از آپارتمان خود در نزدیکی ایستگاه Gare du Nord به سمت پاریس مترو قدم می زند. او 25 دقیقه از جنوب به خط 4 مترو می رود و در زیر کارت پستال مرکزی در پاریس که بسیاری از همکارانش زندگی خود را سپری می کنند ، به مدرسه اقتصادی پاریس درست در جاده رینگ می گذرد. در اینجا او از 8 صبح تا 7:30 بعد از ظهر خواندن ، تفکر و نوشتن را نشسته است. (پیکتی آرزوی دانشگاهی را برای تدریس در مقطع کارشناسی ارشد زندگی نمی کند.) سرمایه در قرن بیست و یکم ، برای همه فروش های خود ، تأثیر سیاسی متوسطی داشت. در طی یک مرحله از سیاست های متمرکز در سراسر غرب ظاهر شد: باراک اوباما ، دیوید کامرون ، ماتئو رنز و در فرانسه ، فرانسوا اولاند. پیکتی می گوید: "من به یاد می آورم که در سال 2014 با الیزابت وارن در بوستون یک مناظره عمومی برگزار کردیم ، جایی که او بسیار در مورد مالیات بر دارایی دریغ داشت." "[Bernie] سندرز در آن زمان مالیات بر ثروت فدرال را پیشنهاد نمی كرد." سیاستمداران چپ گرا نمی خواستند پیش امدند. پیکتی به طور خلاصه به جرمی کوربین توصیه کرد ، اما از فشار کار کنار گذاشت. وی به انتخاب بنوئه هامون ، سوسیالیست فرانسوی در انتخابات 2017 توصیه کرد ، اما هامون شش درصد آرا را شرم آور کرد. کتاب جدید پیکتی ، سرمایه و ایدئولوژی ، که در سپتامبر 2019 و به زبان انگلیسی در مارس 2020 منتشر شد ، همزمان با آنچه می تواند اثبات کند حمله چپگرای قوی تر به ارگ ​​ها. در ایالات متحده ، همكاران وی Saez و Gabriel Zucman در بركلی به طور هم زمان در طول مبارزات انتخاباتی نامزد دموکرات خود از سندرز و وارن که هر دو مالیات بر دارایی را پیشنهاد می کردند ، مشاوره دادند.

    
        
                        

سرمایه و ایدئولوژی از این فرض شروع می شود که نابرابری یک انتخاب سیاسی است. این چیزی است که جوامع می خواهند آن را انتخاب کنند ، نه نتیجه اجتناب ناپذیر فناوری و جهانی سازی. به گفته پیکتی ، تاریخ نبرد ایده ها است. هر جامعه نابرابری ، او می گوید ، یک ایدئولوژی را ایجاد می کند تا نابرابری را توجیه کند – این امر به ثروتمندان اجازه می دهد تا در خانه های خود بخوابند ، در حالی که بی خانمان ها در بیرون یخ می زنند. او توجیهاتی را که در طول تاریخ تکرار می شود ، بیان می کند: "ثروت فرو می ریزد". "ثروتمندان این کار را از طریق بشردوستانه به دست می آورند". "دارایی آزادی است" "فقرا کمرنگ هستند". "پس از توزیع مجدد ثروت ، نمی دانید کجا متوقف شوید." "کمونیسم شکست خورد". پیکتی می گوید: "پول به سیاهان می رود" – استدلالی که توضیح می دهد ، چرا نابرابری در کشورهایی که دارای اختلافات نژادی تاریخی مانند برزیل ، آفریقای جنوبی و ایالات متحده هستند ، افراطی است. یکی دیگر از توجیه رایج این است که ثروتمندان مستحق ثروت خود هستند. پیکتی ، که کارآفرینانی مانند جف بزوس و مارک زاکربرگ را "الیگارشی" توصیف می کند ، مخالف است. وی خاطرنشان می کند که هر دو نفر از زیرساخت های عمومی ، آموزش عمومی ، ده ها سال رایانه و اختراع اینترنت بهره مند شده اند. وی با عصبانیت ، ابراز تعجب کرد: "از آنجا که آنها 100 میلیارد دلار در وضعیت فعلی سیستم حقوقی ، وضعیت فعلی سیستم مالی ، نحوه سازماندهی اقتصاد بین المللی دارند ، مردم می گویند ،" خوب ، 100 میلیارد دلار دقیقاً در سطح مناسب. اما با یک سیستم حقوقی متفاوت ، مالیات بین المللی متفاوت ، می تواند 200 باشد ، می تواند 50 باشد. بنابراین داستان چیست؟ هر سطحی که به آنها برسد ، بهترین خواهد بود؟ این نوع مقدس سازی افراد خاص نوعی تفکر دینی است. افرادی که از این نوع استدلال استفاده می کنند: بنابراین او عالی است – بنابراین چه؟ بنابراین ما باید از او یارانه بگیریم تا او حتی ثروتمندتر شود؟ »تمام این توجیهات برای نابرابری به آنچه که پیکتی می گوید" مقدس سازی اموال "است اضافه می شود. اما امروز ، او می نویسد ، این توجیهات از بین رفته است. کمتر کسی باور دارد. این اعتقاد در حال افزایش است که ثروتمندان به اصطلاح شایسته سالاری فرزندان خود را به بهترین دانشگاهها برده ، سیاستمداران می خرند و مالیات را گول می زنند. سرمایه و ایدئولوژی ، مجموعه ای از داده های جهانی را نسبت به کتاب قبلی ترسیم می کند. پیکتی چهره های خود را در یک تصویر تکان دهنده جمع کرده است. در خاورمیانه ، نابرابرترین منطقه جهان ، ده درصد برتر 64 درصد کل درآمد را به دست می آورند. روسیه – که از سال 1990 تا 2000 بزرگترین نابرابری را که تاکنون در WID ثبت شده بود – تجربه کرد و چین نیز از نظر کمونیستی کمونیستی مالیات بر ارث را ندارد ، با تعجب پیکتی می گوید. "آنها همه چیز را به افراد نزدیک به رژیم سیاسی اختصاص دادند ، سپس می توانند همه چیز را با مالیات صفر درصد منتقل کنند." حتی در اروپا نسبتاً برابر ، غلظت ثروت "خیره کننده" و در حال رشد است: "40 درصد پایین به سختی صاحب آن هستند. پنج درصد از ثروت ، در حالی که ده درصد برتر 50-60 درصد مالکیت دارند. »اما این اطلاعات پیکتی برای ایالات متحده است که بسیار نفس گیر است که گاهی اوقات مجبور می شوید یک جمله را دو بار بخوانید تا مطمئن شوید که می گوید آنچه شما فکر می کنید میکند. در حال حاضر 1 درصد برتر آمریکایی ها بالغ بر 20 درصد از درآمد ملی را بدست می آورند. 50 درصد پایین فقط 12 درصد است. متوسط ​​درآمد یک درصد برتر آمریکایی در سال 2015 1.3 میلیون دلار بوده است. برای کسانی که در نیمه پایین هستند ، 15000 دلار بود ، رقمی که تقریباً در 40 سال بدون تغییر است. پنج سال بعد ، حدود 16000 دلار است. شماره های پیکتی به شدت منابع داده شده است ، اما درباره داده های او استدلال های بی پایان وجود دارد. روزنامه فایننشال تایمز (که من نیز برای آن می نویسم) این ادعا را مطرح کرد که تمرکز ثروت از سال 1970 در اروپا افزایش یافته است. اما نکته وسیع تر این است که تعداد نابرابری ها به ندرت برای خودشان صحبت می کنند. این بدان معنی است که اقتصاددانان باید قضاوت کنند. دشوار است بدانید که مردم در گذشته یا حتی امروز چقدر ثروت و درآمد داشته اند. ثروتمندان غالباً پول خود را پنهان می کنند ، و درمورد فقرا ، تعیین کمیت مزایایی مانند تمبر مواد غذایی یا مراقبت های بهداشتی از طرف دولت دشوار است. هنگامی که اوباما Medicaid را به ده ها میلیون آمریکایی فقیر گسترش داد ، آیا باید این افزایش درآمد در نظر گرفته شود؟ اگر چنین است ، تا چه اندازه پیکتی به سختی داده های زیادی درباره برابری اذعان می کند. او شکایت می کند که در عصر بزرگ ما داده های بزرگ ، "عدم کدورت" در مورد منابع مالی مردم وجود دارد ، بخشی از آن به دلیل ترس برخی از دولت ها و ثروتمندان مبنی بر اینکه اگر این شماره ها را بدانند ، فشار بیشتری برای افزایش مالیات وجود خواهد داشت. وی ابراز تعجب می کند که حتی دولت ها و بانک های مرکزی غالباً با مطالعه رده بندی های میلیاردرهای مجله Forbes ، سعی در تکمیل دانش خود دارند. پیکتی تمام داده های خود را به صورت آنلاین قرار داده است تا منتقدان بتوانند در این زمینه انتخاب کنند. برای نمونه ای از مشکلات تفسیر داده ها ، میانگین درآمد نصف پایینی آمریکا را بگیرید. پیکتی می گوید اگر ارزش پولی را به مراقبت های بهداشتی دولت اختصاص دهید ، متوسط ​​درآمد آنها به حدود 20،000 دلار افزایش می یابد. "اکنون ، مسئله این است که این 4000 دلار ، 5000 دلار در طی چهار دهه افزایش می یابد ، خوب ، اول ، زیاد نیست. این یک هفته کار را برای ده درصد برتر یا یک روز کار برای یک درصد برتر نمایان خواهد کرد. » به عبارت دیگر ، او می گوید ، حتی اگر شما موافق باشید که خدمات درمانی رایگان که یک فرد فقیر دریافت می کند حدود 4000 دلار ارزش دارد ، این مبلغ تنها در حدود یک روز می تواند مورد توجه یک پزشک در بالاترین درصد از افراد درآمدی قرار بگیرد. بنابراین ارزش پولی بالای مراقبت های بهداشتی آمریکا تا حد زیادی بازتاب دهنده افزایش درآمد پزشکان و شرکت های داروسازی است ، و نه آنقدر رفاه دریافت کنندگان کم درآمد مراقبت های بهداشتی را نشان می دهد. پیکتی نتیجه می گیرد که ، هرچند شما آن را اندازه گیری کنید ، نابرابری جهانی ، حتی در اروپا ، ناخوشایند به نظر می رسد. داروهای پیشنهادی وی بسیار شدید است. وی خواستار "عدالت آموزشی" است – در واقع ، هزینه یكسان را برای آموزش هر شخص هزینه می كند. او طرفدار دادن حرف های بزرگی در مورد نحوه اداره شرکت هایشان مانند آلمان و سوئد است. اما پیشنهاد اصلی وی مالیات بر ثروت است. او به دور از مایل به لغو املاک ، پیشنهاد می کند که آن را به نیمی از جمعیت که حتی در کشورهای ثروتمند نیز هرگز متعلق به آنها نبودند ، گسترش دهید. به گفته پیکتی ، گسترش ثروت مستلزم تعریف مالکیت خصوصی "موقت" و محدود است: شما می توانید با اعتدال از آن لذت ببرید ، اما نمی توانید آن را به فرزندان خود منتقل کنید. وی خاطرنشان می کند که نرخ بسیار بالای مالیات مانع از رشد سریع در دوره 1980-1950 نشده است. با این حال ، هیچ سیاستمدار پیشرو امروز در هیچ کجای امروز ، مالیات 90 درصدی پیشنهادی پیکتی را برای بیش از 1 میلیارد دلار مالیات در پیش ندارد. حتی سندرز ، که حامی مالیات بر ثروت در بالاترین نرخ 0.1 درصد ایالات متحده است (به معنای هر زن و شوهر متاهل با 32 میلیون دلار و بالاتر) فقط نرخ هشت درصد بالای ثروت بالای 10 میلیارد دلار را پیشنهاد می کند. با این وجود پیکتی خوشبین است. داده های وی حاکی از افزایش برابری در دراز مدت است. وی می گوید: "شما افزایش مالیات مترقی و کاهش نابرابری را می بینید." "بزرگترین موفقیت های تاریخ بشر ساخت این سیستم مالیاتی عادلانه ، تأسیس یک سیستم آموزش عمومی ، سیستم بهداشت عمومی بوده است." در مورد افزایش نابرابری از سال 1980 چطور؟ وی گفت: "در مقایسه با تحولات بلند مدت ، این یک عکس برعکس بسیار کوچک است. جوامع امروزی بسیار برابرتر از 100 سال پیش است. و 100 سال پیش آنها از بسیاری جهات برابرتر از 200 سال پیش بودند. "با این حال ، وی هشدار می دهد:" این روند خطی نیست. همچنین ، این یک روند تعیین کننده نیست. شما انتخاب های خود را دارید. " او اعتقاد ندارد که مردم مقابله با نابرابری ناگزیر برابری گرایی را انتخاب می کنند. "متأسفانه ، یک واکنش احتمالی دیگر وجود دارد ، که بیشتر ناسیونالیسم و ​​سیاست مبتنی بر هویت و تأکید بر مرزها است. این مسیری بسیار آسان تر است که دنبال کنید. توضیح برای مردم بسیار ساده تر است. " اگر مردم آزاد باشند كه مسیری را انتخاب كنند ، پس چه چیز مهمی است كه آنها را ترغیب كند: "وقتی نمایش ها تغییر می كنند ، این می تواند جهان را خیلی سریع تغییر دهد." پیکتی به سوئد اشاره می کند ، که از سال 1910 تا 1950 از بهشت ​​ثروتمندان (جایی که فقط ثروتمندان می توانستند رأی دهند ، و آرای ثروتمندترین افراد به سختی به حساب می آمدند) به "یکی از مساوات ترین" جوامع تاریخ رسید. او می گوید: "این واقعاً ناشی از جنگ نیست." "جنگ جهانی اول یا جنگ جهانی دوم در سوئد اهمیت محدودی داشت. این بیشتر از طریق بسیج و تغییر دیدگاه های افراد عادی و تغییر تعادل در جهان است. "پوشش کوروینویروس از WIRED😓 چگونه coronavirus آغاز شد و بعد از آن چه می شود؟ ❓ برنامه تمیز نگه داشتن شغل انگلستان ، توضیح داد.
    
💲 آیا درآمد عمومی یونیورسال می تواند در مبارزه با کورو ویروس کمک کند؟